شغلش بیرون حرم و خدمتش در حرم با کتاب و ورق و چسب و ... گره خورده است. عمرش را پای این شغل خانوادگی‌ گذاشته و ماحصل همه این سال‌های سال تجربه را به صحافی حرم آورده تا آن را برای خدمت به زائرین علی بن موسی الرضا(ع) خرج کند.

ما اینجا کاسبی می‌کنیم

حدودا سیزده سال پیش بود که آقای محسن علیشاهی و چند نفر از دوستان و همکارانش سنگ بنای صحافی حرم را گذاشتند، در همان اولین روزها دور شهر چرخیدند، دنبال صحاف‌های باتجربه مشهد گشتند و از آن‌ها دعوت کردند تا کوله‌بار تجربه‌ سال‌ها کار مرمت، برش و جلدکردن و ... کتاب‌ها را با خود جمع کنند و بیاینند به صحافی حرم.

یکی از کارکشته‌های این حرفه که آن موقع با افتخار این دعوت را پذیرفته، مهدی خزچین بود که امروز با او گفت‌وگو می‌کنیم.

ما اینجا کاسبی می‌کنیم

فرصت مغتنمی که با دیگران را هم در آن سهیم کرده است

به ایوان باب‌الکاظم در شرق صحن پیامبر اعظم(ص) رسیده‌ایم. روی یکی از درهای ورودی این بخش تابلویی زده‌اند که رویش چنین نوشته شده است: «صحافی حرم مطهر رضوی»

پله‌ها را پایین می‌رویم. چند نفری با روپوش سبز رنگ دور یک میز کار بزرگ نشسته‌اند و هرکدام‌شان به کاری مشغول است. در دست‌هایشان اوراق قرآن‌ها و کتب ادعیه حرم است که به اینجا آورده شده‌اند تا نونوار شوند. امروز نوبت حضور خدام کشیک هشتم صحافی است. سرکشیک این شیفت حاج مهدی خزچین است که از اولین روزهای تاسیس صحافی اینجا خدمت می‌کرده است. او حضورش در صحافی حرم را سعادتی می‌داند که امام رضا(ع) نصیبش نموده است؛ «این فرصت خدمت توفیق خاصی بود که نصیب من شد و فکرش را هم نمی‌کردم. چون با توجه به حرفه‌ای که دارم در حال خدمت هستم. بعضی از دوستان هستند که بیرون از حرم شغل دیگری دارند و اینجا صحافی می‌کنند، اما چون من خودم صحاف هستم این کار را با اشتیاق و عشق خاصی انجام می‌دهم.»

حاج مهدی خدمت به امام رضا(ع) با عشق انجام داده و پای دیگران را به صحافی حرم باز کرده است تا آن‌ها را در این فرصت معنوی شریک کند. او ادامه می‌دهد: «در این سیزده سال که اینجا خدمت می‌کنم، هفت، هشت نفر دیگر را همبه اینجا آورده‌ام.»

شغل آبا و اجدادی‌ام را ادامه دادم

حاج مهدی آقا از صحاف‌های باسابقه مشهد است و مانند خیلی از قدیمی‌ترها از کودکی شغل خانوادگی‌اش آموخته و آن را ادامه داده است. او می‌گوید: «این شغل آب و اجدادی من بود ارثی بود که از دایی‌ام یعنی حاج آقای فرمایش به من رسید. ایشان در کتابخانه فرهنگ و هنر آن زمان صحاف بودند و مغازه‌ای هم در خیابان شهدا داشتند. بچه که بودم تابستان‌ها و اوقات فراغت برای کمک به کارگاه صحافی ایشان می‌رفتم. از همون موقع بود که به این شغل علاقمند شدم.»

خزچین در این چهل سال هزاران هزار ورق و جلد را به هم وصل کرده و کتاب‌های مختلفی را صحافی کرده است. به قول خودش تنوع در این شغل بسیار زیاد است و هر روز کتب متنوعی به دست‌شان می‌رسد و همین موضوع بوده که این کار را برایش جذاب کرده است. بین همه این کتاب‌ها موارد خاصی هم بوده و در ذهنش مانده است که یکی از آن‌ها را برایمان نقل می‌کند: «چند سال پیش چند نفر از دانشجوهای رشته‌های مختلف دانشگاه آزاد گناباد به کارگاهم مراجعه کردند. آن‌ها کار خاصی را با خود آورده بودند. هر کدام‌شان صفحه‌ای از قرآن کریم را با ترجمه و با خط خود را روی کاغذ گلاسه نوشته بودند و صحافی این کار را به من سپردند. مورد بسیار سختی بود اما به قول معروف هر هنری داشتم روی این کار گذاشت و به نظرم یکی از جالب‌ترین مواردی بود که در طول این سال‌ انجام داده بودم.»

البته به نظر حاج مهدی هر روز خدمت در حرم هم برایش خاطره بوده است. مخصوصا روزهایی که فرصتی پیش می‌آید و می‌نشیند پای خواندن دل‌نوشته‌های مردم که لای کتاب‌ها می‌گذارند. دل‌نوشته‌هایی که گاهی از جنس آرزوست و گاهی از جنس گِله و شکایت. او می‌گوید: « بیشتر خاطراتی که ما اینجا داریم از دست‌نوشته‌هایی است که مردم لای کتب ادعیه می‌گذارد. بعضی وقت‌ها که فرصت داریم، این دل‌نوشته ها را می‌خوانیم. هرکسی چیزی که در دل دارد می‌نویسد. گاهی التماس دعایی دارند برای گرفتن حاجتی مثل فرزنددار شدن و ...، گاهی نیازهای مالی دارند که درخواست کمک کرده‌اند و گاهی هم هم خیلی متفاوتن هستند. مثلا بعضی از زوجین کارت عروسی خود را می‌گذارند تا خدام به مراسم‌شان دعوت کنند.»

باید قدر این موقعیت را بدانیم

این خادم بارگاه قدسی هر روز صبح که به حرم می‌آید، مطابق عادت بسیاری از خدام، اول از همه برای عرض ادب و تشکر بابت فرصت خدمت به زیارت امام رضا(ع) می‌رود. بعد از آن به مزار پدرش که در یکی از صحن‌های حرم مدفون است سر می‌زند و بسم الله می‌گوید تا روز خدمتی‌اش را آغاز ‌کند.

او هم مانند بقیه هم‌کارانش مادیات و کار و کاسبی‌اش را رها می‌کند تا یک روز در این بهشت خدمت کند. اصلا همه آن‌ها معتقدند تمام هفته یک طرف، روز خدمت در حرم یک طرف، چون اینجاست که کاسبی می‌کنند. همان یک روز است که آن‌ها برکت،ر حمت، نعمت و ... همه را باهم کاسب می‌شوند. به قول خودش این روزی است که تمام هفته منتظر رسیدن آن است؛ « هنگام شروع روز خدمت از آقا می‌خواهم این توفیق به ما بدهند که تا آخر وقت خدمت مطلوبی را به زائرش ارائه دهیم. به دوستانم هم همیشه این توصیه کردم که بهترین کارتان را انجام دهید و بهترین خدمت را ارائه کنید تا خداوند آن دنیا دستمان را بگیرد. همه ما که اینجا هستیم باید قدر این موقعیت را بدانیم و آن را غنیمت بشماریم.»

از حاج مهدی درباره خواسته‌اش از حضرت(ع) به عنوان مزد خدمت می‌پرسیم. او می‌گوید: «اولاً از خدا خواستم که این توفیق را از من نگیرد و تا زمانی که سر پا هستم به اینجا بیایم تا خدمت کنم. خواسته بعدی من هم عاقبت بخیری جوانان در این وضعیت است و امیدوارم خداوند به همه آنها کمک کند.»

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.